اقتصاد چین برای تداوم رشد خود نیازمند منابع انرژی است، از همین روی تقویت امنیت انرژی برای کشور از اهمیت بسزایی دارد. آیا میتوان موضوع همکاری ۲۵ ساله ایران و چین را در قالب تقویت امنیت انرژی چین بررسی کرد؟
به گزارش خبرنگار اقتصادی ایلنا، شاید در یک دهه اخیر این پرسش در محافل علمی بیشتر مطرح شده است که آیا دوران آقایی و یکه تازی یا به عبارت بهتر قرن آمریکا به پایان رسیده است؟ اگر جواب مثبت باشد و صدای نظم نوین جهانی با حضور چندین ابرقدرت شنیده شود؛ آیا یکی از گزینههایی مطروحه، اژدهای خفته شرق آسیا یعنی چین نیست؟
البته بسیاری از کارشناسان با تردید به ظهور رقبایی در حد ایالات متحده نگاه میکنند و مثلا در مورد همین چین استدلالهای گاها منطقی مانند سهم ناچیز یوان بعنوان پول ذخیره، درآمد سرانه پایین چین در مقایسه با آمریکا، نداشتن قدرت نرم،… را مطرح میکنند. اما به نظر میرسد اینگونه باورها و استدلالها نمیتواند خللی در هدف بازگشت به ابرقدرتی کشوری باشد که برای قرنها قدرت بزرگ مشرق زمین محسوب میشد و حالا در رویای بازگشت به خاطره جمعی و آن دوران باشکوه گذشته است.
تقریبا همه کشورها دست به اتخاذ تصمیمهایی میگیرند که سرنوشت آن کشور و ملت را به کل دگرگون کرده و از آن بعنوان «بزنگاه تاریخی» یاد میشود، شاید مصداق آیه قرانی باشد که میفرمایید: «همانا خداوند حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنکه آنان حال خود را تغییر دهند».
در مورد چین نیز بنوعی این بزنگاه تاریخی که سرآغاز بازگشت به صحنه قدرت جهانی بود در اواخر دهه ۸۰ میلادی قرن بیستم با اصلاحات و گشایش اقتصادی واقعی، توسط «دنگ شیائوپینگ» شروع شد که نتیجه آن در همان دهه اول پس از اصلاحات، رشد اقتصادی و صنعتی بسیار بالایی بود.
بطوری که آقای شیائوپینگ در بخشی از نطق آتشین خود اظهار داشت: «انواع کوپنهایی که روزگاری مردم نمیتوانستند بدون آن زندگی کنند به موزهها و تاریخ پیوسته است. رنج گرسنگی و فقدان غذا از این کشور رخت بربستهاند و دیگر باز نخواهند گشت.»
دولتمردان چین به این نتیجه رسیدند که حداقل در بخش اقتصادی باید آزادیهای اقتصادی و تعامل با تمام کشورها در قالب نهادهای اقتصادی جهانی را به رسمیت بشناسند و تا تحکیم بنیانهایی اقتصادی و رهایی فقر تودهها به بلندپروازی در سپهر سیاست دست نزنند. تقریبا نیز همین راه را طی کردند، بطوری که در نزدیک به ۵ دهه پس از شروع اصلاحات با کنار زدن همسایه و رقیب خود، ژاپن، به دومین اقتصاد جهان دست یافتند. اما طی این مسیر بسادگی نبوده و نیست، یکی از مرارتها بحث امنیت انرژی چین است که برای اقتصاد تشنه و پرشتاب این کشور بعنوان پاشنه آشیل و البته اهرم فشار از سوی رقبا مانند ایلات متحده است.
براساس تعریف مرکز پژوهشهای انرژی آسیا- اقیانوسیه امنیت انرژی عبارت است از: «توانایی یک اقتصاد برای تضمین قدرت تامین منابع انرژی به صورت پایدار و در طول زمان با سطح قیمتی که تاثیر نا مطلوبی بر عملکرد اقتصادی آن اقتصاد نگذارد». بنابراین موضوع امنیت انرژی برای تمام کشورهای پیشرفته و نوظهوری مانند چین هم ردیف امنیت ملی محسوب میشود.
چین برای تقویت امنیت انرژی و رهایی از وابستگی به دنبال تنوع در سبد انرژی و فروشندگان نفت و گاز شد. بنابراین دو هدف عمده را در این زمینه دنبال میکند اولا افزایش سهم تولید گاز داخلی در سبد مصرفی و دوم دستیابی به منابع انرژی خارومیانه.
در سالهای اخیر و بویژه با افزایش نگرانیهای زیست محیطی، برخی کشورها مانند چین سعی در افزایش سهم گاز در سبد انرژی خود هستند بطوریکه این سهم در حدفاصل ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ با افزایش تقریبا ۲ درصدی از ۶٫۴ درصد به ۷٫۸ درصد رسیده است. شاید در نگاه اول این رقم اندک باشد اما تاثیر بسیاری بالایی بر بازار گاز جهانی گذاشته است. البته در همین سال نفت سهم ۸۰ درصدی در سبد انرژی چین داشته است.
بنابراین دولت چین در راستای رویکرد گاز خود تقویت تولید داخلی را در اولویت قرار داد و در راستای درخواست شی جین پینگ، رییس جمور چین، بودجه شرکتهای E&P افزایش یافت بطوری که پترو چاینا بعنوان بزرگترین تولیدکننده گاز این کشور، هزینههای سرمایهای خود را از ۳۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ به ۴۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹ افزایش داد که باز تقریبا ۷۸ درصد آن در بخش بالادست گاز میبایست صرف میشد.
البته باید در نظر داشت بیشتر منابع گازی چین جزو منابع غیرمتعارف یا شیل تقسیم بندی میشود. براساس تخمین بی پی ذخایر اثبات شده گاز طبیعی چین در سال ۲۰۱۸، ۶٫۱ تریلیارد متر مکعب است در حالیکه موسسه فدرال آلمان در بخش گاز طبیعی این میزان را برای سال ۲۰۱۶، ۲۰ تریلیارد متر مکعب برای منابع متعارف تخمین زده بود. البته آژانس بین المللی انرژی نیز ۳۲ تریلیارد متر معکب ارزیابی را دارد.
مشکلی که در این میان وجود دارد اینکه بیش از ۹۰ درصد منابع مکشوفه جزو گاز شیل است و نزدیک به ۸۰ درصد آن در عمق ۴۵۰۰ متری است حتی برخی منابع در غرب چین، عمق ۸ هزار متری دارد که هزینه و مشکلات خاص را در در هر مرحله از فرایند تولید دارد. بنابراین افزایش برداشت تولید گاز از منابع داخلی حداقل در کوتاه مدت دشوار است که البته در میان مدت و بلندمدت میتواند آن را تقویت کند.
در حال حاضر سه خط لوله کلید گازی برای چین از ترکمنستان، میانمار و سیبری وجود دارد. اما خط لوله کشور ترکمنستان در آسیای میانه به لحاظ ریسکهای سیاسی و ژئوپلیتیکی زیاد قابل اتکا نیست، میانمار نیز منابع گازی آنچانی ندارد و بالاخره روسیه با اینکه به لحاظ مواضع سیاسی با چین در یک جبهه است اما باز کشور چین جانب احتیاط را رعایت میکند. پس پکن باید به دنبال مسیرها و منابع جدید باشد.
از همین روی واردات LNG برای چین نیز جایگاه ویژه دارد بطوری که در حال حاضر این کشور بزرگترین واردکنندگان LNG در جهان است که از ۲۵ کشور جهان واردات دارد و در راس آن استرالیا و قطر قرار دارد. این دو کشور به تنهایی بیش از ۶۰ درصد LNG این کشور را تامین میکنند.
برای چین تنگه مالاکا سالها از اهمیت بسیاری بالایی در زمینه امنیت انرژی برخوردار بود. تنگه مالاکا که اقیانوس هند را به دریای جنوب چین مرتبط میسازد از شلوغ ترین آبراههای جهان است که هر ساله بیش از ۶۰۰۰۰ شناور تجاری از آن عبور میکنند. نفتکشهایی که نفت خاورمیانه را برای کشورهایی چون چین و ژاپن که به شدت متکی به نفت وارداتی هستند میبرند تنها بخشی از شناورهایی را تشکیل میدهند که هر روزه از این آبراه میگذرند. در واقع، حدود ۹۰ درصد واردات نفت خام ژاپن و تا ۸۰ درصد واردات نفت چین از این مسیر میگذرد.
برای دههها امنیت بویژه امنیت انرژی مایه نگرانی در تنگه مالاکاست زیرا دارودستههای خلافکار گروههایی که انگیزه سیاسی دارند چون جماعت اسلامیه و گروه چریکی جنبش آچه در نزدیکی این آبراه فعال بودهاند.
بنابراین با در نظر گرفتن تمام جوانب، بنظر میرسد کشور چین برنامه ویژهای برای منابع انرژی خلیج فارس و در راس آن ایران و عراق داشته باشد. از همین روی در سالهای اخیر دوباره احیای جاده ابریشم مطرح شده که چین سرمایهگذاری بالایی در زیرساختهای آن کرده است.
همچنین موضوع قرارداد یا همکاری ۲۵ ساله با ایران که حداقل در ماههای اخیر موضوع بحث محافل مختلف شده است.
شاید جرقه این همکاری از یک مقاله آغاز شد که ادعا میکرد این چین در قالب یک همکاری ۲۵ ساله سرمایه گذاری نزدیک به ۴۰۰ میلیارد دلاری در ایران خواهد داشت که بخش اعظم آن در حوزه انرژی است. حتی برخی گمانه زنیها از همکاری سه جانبه ایران، چین و عراق در این موضوع حکایت میکرد. اما واقعیت آن است که هنوز جزییات این همکاری روشن نبوده و تنها کلیاتی از آن منتشر شده است.
این قرارداد ۲۵ ساله عملی شود یا نشود؛ هیچگاه از اهمیت ایران و خلیج فارس در بحث امنیت انرژی چین فرو نخواهد کاست. شاید ایران در بحث نفت با وجود تحریمهای بین المللی نیازمند سرمایه گذاری چین باشد و حتی بگفته برخی از مقامات ایران تولید ۸ میلیون بشکه در روز نیز محقق شود. در بحث گاز نیز با توجه به اینکه کشور پاکستان، روابط تاریخی و دیپلماتیک با چین دارد مناسبترین مسیر برای خط لوله باشد شاید این همکاری برای پاکستان نیز از هر جهت مطلوب باشد.
نوشته: توحید ورستان