به گزارش ایبِنا، اگر بخواهیم محاسبات از فقر در مراحل شناسایی و برآورد حجم فقر و محرومیت دقت لازم را داشته باشد، باید به شاخصی دست یابیم که تمام تفاوتهای افراد را در برگیرد. گام اول در تشخیص فقیر از غیرفقیر معیاری است که بر اساس آن بتوان تعیین کرد که چه کسی فقیر است و چه کسی فقیر نیست؛ این معیار در مطالعات خط فقر نامیده میشود.
مارتین راوالیون خط فقر را به صورت مخارجی که یک فرد در یک زمان و مکان معین برای دسترسی به یک سطح رفاه مرجع متحمل میشود، تعریف میکند. افرادی که به آن سطح رفاه دسترسی ندارند، فقیر و کسانی که به این سطح رفاه دسترسی دارند، غیرفقیر تلقی میشوند. البته خانوارها از نظر بعد، ترکیب و منطقه جغرافیایی متفاوت هستند. به طور مثال خانوارهای فقیر در کشور تعداد متفاوتی دارند و از یک نفر تا ۳۷ نفر را نیز تشکیل میدهند.
علاوه بر تعداد اعضای خانواده، ترکیب خانوار و منطقه جغرافیایی افراد فقیر نیز با یکدیگر متفاوت است. با وجود این تفاوتها مطرح کردن این پرسش که خط فقر چقدر است، غلط است؛ چون خط فقر برای هر خانوار و در منطقه جغرافیایی متفاوت خواهد بود و باید برای تخمین خط فقر ویژگیها و تفاوتهای محیطی افراد نیز دیده شود.
با وارد کردن این ویژگیها در محاسبه فقر متوجه میشویم که با یک بردار فقر و نه خط فقر روبهرو هستیم که البته میتوان آن را با روشهای تکنیکی به بردار متریک تبدیل کرد و آن را در داخل یک خط فقر گنجاند که به آن شاخص معادلسازی گفته میشود.
این شاخص بر اساس دیتاهای خام خانوارها از قبیل مکانهای جغرافیایی، شاخص قیمت مصرفکننده و… شاخص به دست آمده را تعدیل میکند. لذا اگر بخواهیم محاسبات از فقر در مراحل شناسایی و برآورد حجم فقر و محرومیت دقت لازم را داشته باشد، باید به شاخصی دست یابیم که تمام تفاوتهای افراد را در برگیرد.
تعریف فقیر محدود به درآمد نیست
با اتخاذ روشی دقیق، هم میتوان تغییرات فقر را در یک بازه زمانی اندازه گرفت و هم معیاری برای سنجش عملکرد مسئولان و دولتها در یک دوره زمانی خاص باشد. فراتر از نگاههای گفته شده، نگاه جدیدی به خصوص در حوزه توسعه به مقوله فقر میشود که بر اساس آن فقیر کسی است که از قابلیتهای پایه محروم است و تعریف فقیر محدود به درآمد نمیشود.
در واقع بر اساس این تعریف درآمد یک وجه از قابلیتهاست، چرا که درآمد را به مثابه ابزاری میبیند که باید در خدمت انسان باشد تا بتواند قدرت انتخاب گری فرد را افزایش دهد. هر چند درآمد تنها عامل برای سنجش میزان فقر نیست، چرا که ممکن است درآمد خانوادهای در کشوری، اندکی زیر خط فقر باشد اما امکانات بهداشتی، آموزشی، زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی خوبی توسط دولت ارایه شود، همچنین قیمتهای نسبی و نیز نرخ تورم متعادل باشد. بنابراین برای سنجش وضعیت خانوار علاوه بر درآمد باید وضعیت آموزش، تغذیه نیز مدنظر قرار گیرد. بهطور مثال برخی خانوارها بالاتر از خط فقر هستند اما اعضای خانواده سوءتغذیه دارند.
خط فقر خشن یا گرسنگی پایینترین ردههای درآمدی یک جامعه را شامل میشود؛ این نوع فقر هنگامی کاربرد دارد که معیارهای خط فقر نسبی و حتی فقر مطلق پاسخگو نباشد.
خط فقر مطلق و شدید عبارت است از مقدار درآمدی که برای تامین حداقل نیازهای فردی در یک جامعه لازم است و عدم تامین آن موجب میشود فرد مورد بررسی به عنوان فقیر در نظر گرفته شود. افرادی که زیر خط فقر مطلق قرار دارند توانایی تامین حداقل نیازهای اساسی خود را ندارند و به طور مطلق فقیر محسوب میشوند.
خط فقر نسبی عموماً به صورت در صد معینی از میانه (آمار) توزیع درآمد (یا هزینه) جامعه در نظر گرفته میشود و افرادی که درآمد (یا هزینه) آنها پایینتر از این آستانه قرار میگیرد، فقیر محسوب میشوند. افرادی که زیر این خط فقر قرار میگیرند فقیر مطلق نیستند؛ بلکه در مقایسه با دیگران فقیر محسوب میشوند.